ایالات متحده قهدریجان
جمعه 25 اسفند 1398برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

 



شنبه 7 مرداد 1398برچسب:, :: 14:33 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

 

موقعیت جغرافیایی
براساس تقسیمات کشوری شهر قهدریجان یکی از نقاط شهری شهرستان فلاورجان است که در۲۴ کیلومتری شهر اصفهان و پنج کیلومتری فلاورجان قراردارد.
شهر قهدریجان در دشت وسیعی قرار گرفته که از هر سو اراضی زراعی آن را احاطه نموده است.در شمال آن اراضی زراعی منتهی به کهریزسنگ و در جنوب اراضی منتهی به فولاد شهر ودرشرق اراضی منتهی به روستای جوجیل و دشتچی وشهر فلاورجان ودر غرب اراضی منتهی به دشت نجف آباد قرار دارند.قهدریجان با ۱۶۸۰ متر ارتفاع از سطح دریا در طول جغرافیایی ۵۱ درجه و ۳۰ دقیقه وعرض جغرافیایی ۳۲ درجه و ۳۰ دقیقه در دشت همواری قرار گرفته که در جهت شرق به غرب فاقد شیب بوده و تنها در جهت جنوب به شمال و غرب به شرق از شیب ملایمی برخوردار است.
سابقه تاریخی قهدریجان
به نقل از برخی منابع تاریخی و برخی تحقیقات صورت گرفته بعد از خشک سالی ای که در روستائی به نام زارچان (در قدیم‌الایام در نزدیکی محل کنونی شهر قهدریجان واقع بوده) روی می دهد اهالی این روستا به قهدریجان مهاجرت می‌کنند.همچنین نقل شده است که روستائی دیگر به نام (فهران) نیز در حوالی محل کنونی شهر قهدریجان وجود داشته که دارای سابقه تاریخی طولانی بوده و بعد از حمله افاغنه به اصفهان این روستا نیز نابود می‌شود و مردم آن دیار نیز به قهدریجان مهاجرت می نمایند.البته پیش از این مهاجرت ها نیز احتمالا قهدریجان خالی از سکنه نبوده است . در کتب و رسالات قدیم همچون صورت‌الارض نوشته ابن حوقل و معجم‌البلدان یاقوت حموی به کرات از خولنجان (خان لنجان) سخن به میان آمده است «از ایالات جبال است و مشتمل بر روستاهای بسیاری است» از جمله این روستاها که در گذر ایام رشد و توسعه یافته قهدریجان است که در قرن هشتم هجری حمدا... مستوفی در کتاب خود (تاریخ گزیده) هنگام بحث درباره ولایات اصفهان از آن نام می‌برد.در گذشته قهدریجان به عنوان یکی از روستاهای آباد لنجان بوده است و در حالی که جمعیت ایران در دوره قاجاریه به شدت کاهش می‌یابد. به نوشته تاریخ مسعودی (نوشته ضله سلطان) جمعیت آن بالغ بر سه هزار نفر می‌شده است.
منقول است که در عهد قاجار قهدریجان قلعه‌ای بوده که دیوارهائی آن را محصور می‌نموده واین قلعه دارای چهار دروازه بوده که در حال حاضر آثاری از آن باقی نیست و خانه‌های مسکونی قلعه توسط کوچه‌ها و گذرها از هم جدا می‌شده‌اند که به دو بخش علیا و سفلی تقسیم می‌شده که این گذر پس از افزایش جمعیت و از بین رفتن قلعه تبدیل به خیابان اصلی شهر می‌شود. همچنین از مالکین بزرگ قهدریجان در عهد قاجار ظل‌السلطان بوده که در قهدریجان صاحب کاخی نیز بوده‌است.
آنچه گفته شد همگی دلالت بر قدمت و حکایت ازجهات تاریخی قابل توجه و قابل تحقیق قهدریجان دارند.گرچه اکنون جمعیت قهدریجان از سی هزار فزونتر است معذالک گوئی که بدلیل غالب بودن فعالیت کشاورزی بین اهالی آن هنوز ویژگی (معظم قری) بودن خود را حفظ کرده است .چرا که سه عامل مهم یعنی خاک مناسب، آب زاینده رود و مردم زحمت‌کش، قهدریجان را مبدل به یکی از قطب های مهم کشاورزی منطقه و حتی کشور نموده است.
قهدریجان در سال ۱۳۴۷ با افزایش جمعیت نام شهر به خود گرفت و شهرداری آن تاسیس گردید که در بدو تاسیس، شهرداری کار خود را د ر منزل شخصی خیر بنام حاج محمود شفیعی آغاز نمود و در سال ۱۳۴۸ با واگذاری قطعه زمینی به مساحت بیست هزار مترمربع در غرب شهر از طرف مردم ساختمان اداری شهرداری با مساحت پانصد متر مربع در آن احداث گردید ودرسال ۱۳۵۰ شهرداری از منزل حاج محمود شفیعی به محل جدید انتقال یافت که از سال تأسیس شهرداری (۱۳۴۷) تاکنون شانزده شهردار تصدی آن را عهده دار بوده‌اند.
وجه تسمیه
نام قدیمی شهر قهدریجان در گذشته کدرگان بوده (به لهجه محلی «کدرگون») که به نظر برخی محققان این نام از آن جهت گذاشته شده که مردم قهدریجان اغلب کشاورز بوده اند و گونه‌های آنها بر اثر آفتاب کدر شده است و کدرگون هم به معنی کدرگونه است که هنوز هم در گویش عامه افراد مسن در قهدریجان و روستاهای اطراف این محل را کدرگان(کدر گون) می‌خوانند. در مورد نام کنونی قهدریجان دو نظر وجود دارد. یکی اینکه نام قدیمی قهدریجان در اصل به صورت کدرگون وبه معنی کدرگونه نیست بلکه به صورت کدرگان بوده وبه معنی محلی است با خاک تیره و کدر ( اتفاقا صحرایی با نام قدیمی سیاهه و کنونی زارچان در شمال قهدریجان وجود دارد که در دوره های قدیم سکونتگاه قومی بوده که بعدها بنا بر دلایلی در قهدریجان سکنی گزیده اند.) و مثل لارگان که گان به جان تبدیل شده، در این لغت یعنی کدرگان نیز چنین تغییری صورت گرفته و به صورت کدرجان در آمده و کثرت استعمال در بیان عوام آن را به صورت قدرجان در آورده است و علت استعمال لغت فعلی یعنی قهدریجان به واسطه صحیح نوشتن و صحیح گفتن و ازحالت عامیانه خارج کردن لغت قدرجان است. نظر دوم بدین شرح است که ظله سلطان که در زمان قاجار حاکم اصفهان بوده است. به جهت شجاعت زیاد مردم قهدریجان و علاقه زیادی که به مردم .این محل داشته این محل(کدرگون) را قدرجان نامیده به این معنا که «من مردم این محل را به قدر جانم دوست دارم» و قدرجان به تدریج تبدیل به قهدریجان شده است.که نظر دوم بیشتر نقل می شود و به نظر می رسد بیشتر به واقعیت نزدیک باشد.همچنین گفته می شود در بازسازی بنای مسجد بزرگ قهدریجان که قدیمی ترین مسجد شهر است نیز سنگ نوشته ای یافت شد که از قهدریجان با نام کهدریگان نیز نام برده شده است اما اکنون هیچ اثر یا اطلاعی از آن در دست نیست.قابل ذکر است که قبلا شهر به صورت قلعه ای با چهار دروازه بوده که بعضی نام قهدریجان را با در نظر گرفتن "جان" به عنوان پسوند و "ی" میانوند هم ریشه یا مرتبط با لغت "قلعه" می دانند.البته این نظر تقریبا هیچ مدافعی ندارد! [۱]
نظر به اینکه گفته شده است که قبلا شهر قهدریجان به صورت قلعه ای با چهار دروازه بوده است؛ لذا نام اصلی شهر "چهار دری گان" بوده است و تلخیص یافته و تبدیل به چهدریجان و جهدریجان و قهدریجان شده است.


چهار شنبه 4 مرداد 1398برچسب:, :: 22:41 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

 مقبره انوش پیامبر در قهدریجان

 

رئيس اداره اوقاف و امور خيريه فلاورجان اصفهان گفت: آرامگاه سومين پيامبر كره خاكي،نوه حضرتآدم(ع) موسوم به حضرت انوش (ع) بن شيث بن آدمملقب به ريساندر شهرقهدريجان از توابع اين شهرستان قرار دارد.
 به گزارش سامانه فرهنگخانه حجت‌الاسلام والمسلمين مهدي طاهري در گفت و گو با ايرنا افزود:
نام پدر اين پيامبر،حضرت شيث بن آدم (ع)و نام مادرش نزله (حوريه يا حورا ) است.
وي بااشاره به روايتي ازامام محمد باقر(ع)گفت:دراين روايت آمده است: حضرت آدم بعد از كشته شدن هابيل بسيار گريست تا خداوند به او وعده پسري داد تا جاي هابيل را بگيرد لذا در ‪۱۳۰سالگي خداوند به او فرزندي عطا كرد كه آدم نام او را شيث گذاشت.
وي افزود:حضرت آدم (ع)كه پس از حدود هزار سال وفات يافت، شيث را وصي خود معرفي نمود و خداوند نيز شيث را به پيامبري برگزيد و پنجاه صحيفه بر وي نازل كرد تا به وسيله آنها مردم زمان خود را كه همگي از نوه‌ها و نوادگان آدم ابوالبشر بودند، به توحيد و يگانگي خدا دعوت كند.
رئيس اداره اوقاف و امور خيريه فلاورجان گفت:طبق اسناد موجود عمر اين پيامبر حدود ‪ ۹۵۰تا ‪ ۹۶۵سال بوده است.
طاهري با اشاره به ناشناخته ماندن اين پيامبر گفت: امسال براي معرفي اين پيامبر بيش از پيش اقدام خواهيم كرد.
وي گفت:اداره اوقاف و امورخيريه فلاورجان امسال يك كتابچه درباره كرامات ، زندگينامه،وضعيت ساختماني و تجهيزات بقعه اين پيامبر منتشر مي‌كند.
وي با اشاره به اينكه بازسازي اين بقعه از ۱۰ سال پيش شروع شد ،گفت: پيش از اين،مكان مزبور به صورت يك خرابه بود كه به همت مردم خير و اداره اوقاف ساختمان جديدي براي آن احداث شد.
وی افزود:سال گذشته داخل بقعه سنگكاري و چند زائرسرا نيز در اين مكان احداث شد. اينك بقعه بازسازي شده و مقبره حضرت انوش داراي ضريح است.
به گزارش ايرنا،دركتاب تاريخ مسعودي نيز آمده است: حضرت شيث بن آدم هنگامي كه ‪ ۱۰۵ساله بود و در حدود سه هزار و ‪ ۷۶۹سال پيش از ميلاد، صاحب پسري به نام انوش شد كه او را ريسان نيز ناميده اند.
در اين كتاب آمده است:حضرت انوش اولين كسي بود كه به كمك و راهنمائي حضرت جبرائيل درخت خرما را كشت كرد و بعد از پدرش بعنوان وصي و جانشين او در امر نبوت و هدايت بشر وارد كشور ايران شد و به هدايت خلق پرداخت.
در قسمت ديگري ازكتاب تاريخ مسعودي آمده است:حضرت انوش هنگامي كه ‪۹۰ساله بودپسرش حضرت قينان به دنيا آمد و سپس صاحب نوه‌اي به نام مهلائيل يا حليث شد و پس از اين فرزند مهلاييل به نامه يارد يا غنميشا به دنيا آمد كه پدر ادريس پيغمبر است.
نگارنده كتاب مزبور افزوده است:حضرت انوش بعد از تولد حضرت قينان ‪ ۸۱۵سال ديگر عمر كرد و صاحب فرزندان زيادي شد و در دو هزارو ‪ طبق كتاب بحارالانوار جلد13 صفحه 593‪۸۶۴ پيش از ميلاد در سن ‪ ۹۰۵سالگي  ‪ در قلعه فهران در شهر قهدريجان بدرود حيات گفت. 
آرامگاه اين پيامبر در منطقه‌اي به نام فهران قرار دارد كه در گذشته شهري بزرگ بوده و يكي از مراكز تجارتي كشور به شمار مي‌رفته، بطوريكه رشته كوه‌هاي اطراف اين شهر به همين نام معروف است.
قبرستاني بزرگ نيز در اطراف مزار حضرت انوش و چاهي در روبه روي آن به فاصله ‪ ۱۳متر وجود داشته كه به گفته افراد محلي، از قديم موجب بركت و رزق و روزي اراضي اطراف خود بوده است.
به گفته مردم منطقه،آب اين چاه حتي در سالهاي خشكسالي خشك نمي‌شده و نياز مردم را فراهم مي‌كرده است.
درچند كتاب و مدرك از جمله در فهرست آمار بقاع متبركه اداره سازمان اوقاف و امور خيريه كل كشور نيز آمده است: حضرت انوش بن شيث بن آدم عليه السلام در شهر قهدريجان دفن شده است .
حجت‌الاسلام والمسلمينجعفر قلي اسدي مديركل اوقاف و امور خيريه استان اصفهان هم در گفت و گو با خبرنگار ايرنا، وجود مزار حضرت انوش بن شيث بن آدم (ع) در شهرستان قهدريجان را تاييد كرد.
شهر قهدريجان در16 كيلومتري شهرستان فلاورجان واقع است .

منبع تازه ترین اخبار خبر فارسی



پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

وجه تسمیه شهر قهدريجان

وجه تسمیه شهر قهدریجان ghahderijan city

 

نام قدیمی شهر قهدريجان در گذشته كدرگان بوده (به لهجه محلی «کدرگون») که به نظر برخی محققان این نام از آن جهت گذاشته شده که  مردم قهدریجان اغلب کشاورز بوده اند و گونه‌های آنها بر اثر آفتاب كدر شده است و کدرگون هم به معنی کدرگونه است  که هنوز هم در گويش عامه افراد مسن در قهدريجان و روستاهاي اطراف اين محل را كدرگان(کدر گون) مي‌خوانند.

در مورد نام کنونی قهدريجان دو نظر وجود دارد. يكي اينكه نام قدیمی قهدریجان در اصل به صورت کدرگون وبه  معنی کدرگونه نیست بلکه به صورت کدرگان بوده وبه معني محلي است با خاك تيره و كدر ( اتفاقا صحرایی با نام قدیمی سیاهه و کنونی زارچان در شمال قهدریجان وجود دارد که در دوره های قدیم سکونتگاه قومی بوده که بعدها بنا بر دلایلی در قهدریجان سکنی گزیده اند.) و مثل لارگان که گان به جان تبديل شده, در اين لغت يعني كدرگان نيز چنين تغييری صورت گرفته و به صورت كدرجان در آمده و  كثرت استعمال در بيان عوام آن را به صورت قدرجان در آورده است و علت استعمال لغت فعلي يعني قهدريجان به واسطه صحيح نوشتن و صحيح گفتن و ازحالت عاميانه خارج کردن لغت قدرجان است.

نظر دوم بدین شرح است که ظله سلطان که در زمان قاجار حاکم اصفهان بوده است. به جهت شجاعت زياد مردم قهدریجان و علاقه زیادی که به مردم .این محل داشته این محل(کدرگون) را قدرجان نامیده به این معنا که «من مردم این محل را به قدر جانم دوست دارم» و قدرجان به تدريج تبديل به قهدريجان شده است.

که نظر دوم بیشتر نقل می شود و به نظر می رسد بیشتر به واقعیت نزدیک باشد.

همچنین گفته می شود در بازسازی بنای مسجد بزرگ قهدریجان که قدیمی ترین مسجد شهر است نیز سنگ نوشته ای یافت شد که از قهدریجان با نام کهدریگان نیز نام برده شده است اما اکنون هیچ اثر یا اطلاعی از آن در دست نیست.

قابل ذکر است که قبلا شهر به صورت قلعه ای با چهار دروازه بوده که بعضی نام قهدریجان را با در نظر گرفتن "جان" به عنوان پسوند و "ی" میانوند هم ریشه یا مرتبط با لغت "قلعه" می دانند.البته این نظر تقریبا هیچ مدافعی ندارد!

 http://ghahderijan.comبا تشکر از سایت

 



پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

  سابقه تاریخی

به دلیل تحقیقات ناکافی و منابع بسیار اندک فعلا در این زمینه اطلاعات چندانی قابل ارائه نیست.

با این حال برخی مطالب پراکنده مربوط به سابقه تاریخی شهر قهدریجان از منابع مختلف جمع آوری شده که در این قسمت ارائه می گردد.

 به نقل از برخی منابع تاریخی و برخی تحقیقات صورت گرفته بعد از خشك سالي ای که در روستائي به نام زارچان (در قديم‌الايام در نزديكي محل کنونی شهر قهدريجان واقع بوده) روی می دهد اهالی این روستا به قهدريجان مهاجرت مي‌كنند.                             

 همچنین نقل شده است که روستائي ديگر  به نام (فهران) نيز در حوالی محل کنونی شهر قهدريجان وجود داشته كه داراي سابقه تاریخی طولاني بوده و بعد از حمله افاغنه به اصفهان اين روستا نيز نابود مي‌شود و مردم آن ديار نيز به قهدريجان مهاجرت می نمایند.

 البته پیش از این مهاجرت ها نیز احتمالا قهدریجان خالی از سکنه نبوده است .

در كتب و رسالات قديم همچون صورت‌الارض نوشته ابن حوقل و معجم‌البلدان ياقوت حموي به كرات از خولنجان (خان لنجان) سخن به ميان آمده است  «از ايالات جبال است و مشتمل بر روستاهاي بسياري است» از جمله اين روستاها كه در گذر ايام رشد و توسعه يافته قهدريجان است كه در قرن هشتم هجري حمدا...  مستوفي در كتاب خود (تاريخ گزيده) هنگام بحث درباره ولايات اصفهان از آن نام مي‌برد.

در گذشته قهدريجان به عنوان يكي از روستاهاي آباد لنجان بوده است.

 و در حالي كه جمعيت ايران در دوره قاجاريه به شدت كاهش مي‌يابد. به نوشته تاريخ مسعودي (نوشته ضله سلطان) جمعيت آن بالغ بر سه هزار نفر مي‌شده است.

 

منقول است که در عهد قاجار قهدريجان قلعه‌اي بوده كه ديوارهائي آن را محصور مي‌نموده واین قلعه دارای چهار دروازه بوده كه در حال حاضر آثاري از آن باقي نيست و خانه‌هاي مسكوني قلعه توسط كوچه‌ها و گذرها از هم جدا مي‌شده‌اند كه به دو بخش عليا و سفلي تقسيم مي‌شده كه اين گذر پس از افزايش جمعيت و از بين رفتن قلعه تبديل به خيابان اصلي شهر مي‌شود.

  همچنین از مالكين بزرگ قهدريجان در عهد قاجار ظل‌السلطان بوده که در قهدريجان صاحب كاخي نیز بوده‌است.

 

آنچه گفته شد همگي دلالت بر قدمت و حكايت ازجهات تاريخي قابل توجه و قابل تحقيق قهدريجان دارند.

 

گرچه اكنون جمعیت قهدريجان از سی هزار فزونتر است معذالك گوئي  كه بدليل غالب بودن فعاليت كشاورزي بين اهالي  آن هنوز ويژگي (معظم قري) بودن خود را حفظ كرده است .

شهر قهدریجان ghahderijan city

 چرا که سه عامل مهم يعني خاك مناسب , آب زاينده رود و مردم زحمت‌كش, قهدریجان را مبدل به یکی از قطب های مهم کشاورزی منطقه و حتی کشور نموده است.

 

 قهدریجان در سال 1347 با افزايش جمعيت نام شهر به خود گرفت و شهرداري آن تاسيس گرديد كه در بدو تاسيس، شهرداري كار خود را د ر منزل شخصي خير بنام حاج محمود شفيعي آغاز نمود و در سال 1348 با واگذاري قطعه زميني به مساحت بيست هزار مترمربع در غرب شهر از طرف مردم ساختمان اداري شهرداري با مساحت پانصد متر مربع در آن احداث گرديد.

 و درسال 1350 شهرداري از منزل حاج محمود شفيعي به محل جديد انتقال يافت که از سال تأسيس شهرداري (1347) تاكنون 18 شهردار تصدي آن را عهده دار بوده‌اند.

 شهر قهدریجان ghahderijan city

 

 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

ازدواج درقهدریجان

ازدواج
برگزاري جشن ازدواج در حال حاضر نسبت به گذشته بسيار متحول شده است. در گذشته انتخاب پسر به دامادي بيشتر بر اساس وابستگي خانوادگي و تمكن مالي خانواده پسر بوده است. انتخاب دختر بيشتر با نظر مادر داماد و بر اساس وابستگي خانوادگي، نجابت دختر صورت مي‌گرفته و تقريباً خواست و انتخاب عروس و داماد نقشي نداشته است.

برگزاري مراسم ازدواج با خواستگاری شروع می شده وپس ازتوافق خانواده دوطرف با مراسم شیرینی خوران یعنی گرفتن شیرینی از خانواده عروس توسط خانواده داماد ادامه می یافته است. ومراحل بعدی شامل خرید لباس و آینه و شمعدان و شیربها از طرف خانواده داماد وقرار تعیین مهریه(قرار قباله) می باشد.

در تعیین مهریه معمولا خانواده داماد به خانه پدر عروس رفته و پس از توافق در تعيين مهريه كه معمولاً شامل قرآن كريم، مقداري طلا(جدیدا سکه بهار آزادی هم رسم شده است) و سهمي از خانه پدري داماد بوده، زمان عقد را نیز تعيين می کردند.

مراسم عقد در قدیم به این صورت بوده که مردهادر خانه داماد وزنها در خانه عروس جمع می شدند و عاقد(عاقدین گذشته شهر قهدریجان به ترتیب آقا منیر وحاج آقا مصطفی بوده اند)صیغه عقد راجداگانه به روش معمول کنونی جاری می نمودند.

گفتنی است در گذشته مانند الان پهن کردن سفره عقد نیز مرسوم بوده وشامل سفره قلم کار،جانماز،یک کاسه آب،آینه و... می شده است.

پس از عقد داماد به ندرت به خانه‌ي عروس رفته و رفتن به خانه‌ي عروس بيشتر در اعياد مهم و مذهبي و به قصد ديدار پدر و مادر عروس بوده است. در اين بين هدايايي به مناسبت‌هاي ويژه مانند شب اعياد مختلف، تولد ائمه (عليهم السلام)، شب چله و توسط دو طرف به يكديگر داده می شده كه بيشتر شامل لباس، طلا و آجيل و ميوه بوده است.

همچنین در گذشته رسم بر این بوده که پس از گذشت مدتي از عقد تاريخ عروسي را معين مي كردند.وشب قبل از عروسي خانواده‌ي داماد اقدام به دعوت اقوام و نزديكان مي كنند و پس از پذيرايي صرف شام اقوام نزدیک داماد برای آوردن جهیزیه رهسپار خانه عروس می شدند و پس از آوردن جهیزیه همراه داماد با جشن و هلهله به حمام عمومي محل مي‌روند و اقدام به گذاشتن حنا به دست و پا و سر داماد و بقيه‌ي افراد مي كنند كه به شب حنابندان معروف است. شب عروسي نيز با چاي وشیرینی و سپس شام از خيل عظيم مدعوين پذيرايي مي‌كردند.

امروزه در مراسم ازدواج بسیاری از رسوم گذشته حفظ شده است ولی همزمان با ارتقاء فرهنگ جامعه تغییراتی نیز در سنت های گذشته ایجاد گردیده است.

امروزه در ازدواج در درجه‌ي اول انتخاب دختر و پسر ملاك مي‌باشدكه حتي رسم بر اين است كه در مراسم خواستگاري با يكديگر گفتگو كنند و به عنوان امري پسنديده از طرف كليه‌ي خانواده پذيرفته است.
امروزه ملاك‌ هاي انتخاب داماد، شغل وتحصيلات و درآمد كافي و اخلاق خوب مي‌باشد و نجابت و بعضاً سطح تحصيلات نيز از معيارهاي انتخاب دختر مي‌باشد. در تعيين مهريه نیز در خانواده‌ها هنوز به رسم گذشته مقداری طلا،تعدادی سکه و سهمي از خانه‌ي پدري داماد می باشد.

مقدار سکه طلای مهریه نیز متفاوت است كه از 14 سكه طلا ( به نيت چهارده‌معصوم (عليهم‌السلام)) تا بعضي 500 سكه طلا و بيشتر تعيين مي‌شود . در قبال آن خانواده عروس كليه‌ي لوازم زندگي اعم از لوازم ضروري، لوكس و لوازم برقي را به عنوان جهيزيه به دختر مي‌دهند كه مبلغ آن بستگي به توان خانواده‌ي دختر دارد. برگزاري مراسم جشن ازدواج امروزه نسبت به گذشته مختصرتر برگزار مي‌شود. و حتي بعضاً جشن برگزار نمي‌كنند و هزينة آن را صرف سفر زوجين به مشهد مقدس و كمك نقدي به آنها می نمایند.
 

  



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده
 
واژه های عمومی
دالاق کردن : احساس سرماکردن، سرد شدن چیزی
الو کردن : آتش درست کردن با هیزم
اراق : داس
طمره (به فتح طا و میم) : شوخ طبع
خنشت : خارش
شیت : به هم ریخته (دسته ای از اشیا)
پیسورک : پرستو
سخلو (به فتح سین سکون خ و ضم لام) : بلا تکلیف علاف
اُشا يا خرند : حياط
گچ (به ضم گاف) : نشخوار
بيتاهاشونه : سراسيمه
يابو كسي را برداشته : كنترل و خونسردى خودش را از دست داد.
ارسى (به ضم الف و ر) : كفش
چاچو : بغچه
همريش : باجناق
كوكومه : جغد
تاپ ترنى : تنبل
هالولت : برادر زن
آم دابولى : سد راه
چله (به ضم چ و تشديد لام) : سفيد
لقلو: قد دراز
عروس خدا : كفشدوزك
لو مادی : سنجاقک
جل : زیر انداز
بج بجک : مارمولک
لته : زمین کشاورزی
چلتوک : شلتوک
واژه هاى اختصاصى
دمادون (به ضم دال) : سوراخ پايين تنور
لمپك و لمبر : موج انداختن آب
لوده : ظرفى از چوب بافته
رشن : نوبت آبيارى
وسوو: كسى كه نوبت آبيارى اش تمام شده.
دستك : مرز كرت
لنج ( به كسر لام و سكون باقى) : سر در حال پيشروي آب در جوى.
كاكولى: نان كوچك و ضخيم به اندازه كف دست.
كته : طاقچه مانندى بزرگ كه جلوي آن ديوار كشيده مي شده و سوراخ هايى براى پر كردن و تخليه خشكبار داشته.
لواشك : ابزارى شامل دو ريسمان در امتداد هم و يك چوب در ميان ريسمان كه پشت لب الاغ قرار داده مى شده و با پيبچاندن نخ ها و جمع كردن لب هاى حيوان مانع از حركتش مى شده.
خل (به ضم خ) : آتشى كه ظرف غذا را زيرش قرار مى دادند.
اُشنار: (احتمالا به صورت اوليه آب شيار) ورودى آب به باغ بوده كه از زير ديوار مي گذشته است.
ديريجه : هواكش مطبخ هاى قديم (احتمالا با صورت اصلى دريچه)
تراشه : (با صورت اصلى ترشح) به اسهال گاو اطلاق مى شده است. (با فعل تراشه زدن.)
کلار: بز یک ساله
چپش: بز دو ساله
تقلی (به ضم ت و قاف) : میش یک ساله
شیشک : میش دو ساله
دگه (به کسر دال و گاف) : بز نر
رونکی : دوالی که بر پشت خر بسته می شده برای جلوگیری از حرکت بار و...
غربال ها (به ترتیب از ریزتر تا درشت تر)
کم (به فتح کاف) - هورد (به ضم ه و واو) - رشبیز (به فتح ر)
کره (به کسر کاف و ر) : ابزاری چوبی شبیه آسیاب های قدیم برای کندن پوست برنج که سطوح چوبی آن قیر اندود گشته است.
آردچی : کمی کوچکتر از کره و سنگی بوده و برای کوبیدن گندم و یا درست کردن بلغور استفاده می شده.
 
گله آدرچی :میله سنگ بالایی که دارای سوراخی در وسط بوده محور سنگ پایینی در آن قرار می گرفته.
دنگ (به کسر دال و سکون باقی) : ابزاری دارای یک تیر و یک وزنه در کی سر که برای سفید کردن برنج به کار می رفته بدین ترتیب که وسط آن را به تکیه گاهی وصل کرده و برنج را در چاله ای کوچک می ریختند و با قرار دادن و برداشتن پا وزنه بر روی برنج فرود می آید.
نام های مربوط به خرمن و مراحل آن
قده (به ضم قاف) : مقداری از گندم یا ... که در یک حرکت داس چیده می شده.
گره (به ضم گاف و تشدید ر) : چند قده که یک دست را پر کند.
 
بافه : چند گره که در کنار هم روی زمین قرار داده شوند.
پلک (به ضم پ و کسر لام) : مجموع تعداد زیادی بافه که در کنار هم روی زمین انباشته شده به صورتی که سر خوشه ها به طرف داخل باشد.و از انباشت تعدادی از آن خرمن مهیا می شود.
پاخه : گندم مخلوط با کاه بدست آمده پس از چوم کردن خرمن.
وازونه : انباشت پاخه ها به صورت یک کپه دایره ای که پس از مرحله دوم چوم کردن انجام می شود.
اتل (به ضم الف و ت) : کاه جدا شده از پاخه
دجه (به کسر دال و تشدید جیم) : گندم جدا شده از کاه
قسمت های چوم :
شامل تعدادی تابه فلزی نصب بر سه محور بوده که به صورت یک در میان بوده یعنی تابه ها در یک امتداد نبوده و به دو چوب به نام اردال از دو سر وصل می شده است. و دو تخته برای سرنشین که هدایت کننده و سنگین کننده چوم بوده توسط چهار چوب متصل به اردال به کل مجموعه وصل می شده است.
قسمت های خیش:
یو : تخته ای که چهار سوراخ داشته و تیر خیش توسط هرجنگ به آن متصل می شده.
چوب سینیو : چهار چوب که هر کدام در یک سوراخ یو قرار داده می شده و دور گردن گاو قرار می گرفته.
هر جنگ : از جنس چرم یا آهن که تیر خیش و یو را متصل می سازد.
تیر خیش : متصل کننده یو و وازونه
وازونه : دو چوب موازی که در پایین آن پر سرشت در وسطش تیر خیش و در بالایش مشتارون نصب می شده.
پر سرشت : قسمت چوبیی که گوان بر روی آن قرار داده می شده.
گوان : تیغه آهنی که به نک پرسرشت نصب می شده و کار کندن زمین را انجام می داده.
مشتارون : قسمتی که برای هدایت خیش در دست گرفته می شده است.
وسایل حمل کاه و ...
جوال = گالوار
گالوار: بزرگ بوده و برای حمل کاه توسط الاغ که حداقل به سه نفر برای قرار دادنش بر روی الاغ نیاز بوده.
تاچه : ظرفی خورجین مانند و بزرگ از پشم بافته برای حمل گندم که دو طرفش از هم جدا بوده و توسط دو قلاب مانند به نام اشکل (اشگل) به هم وصل می شده.
خور: برای حمل کاه و بیشتر با شتر
همبونه : گونی از جنس پوست و بزرگتر از خیک
 
مثل های عامیانه
- از چوب خشک آدم تراشیدن ( اِز چوق خشکام آدِم می تراشند):
این مثل در موارد عمومی شدن بیش از حد یک مجلس یا موردی دیگر به کار می رود یا به بیان دیگر آنقدر انسان هست که گویی چوب از خشک هم یک انسان تراشیده اند و در جمع انسان ها وارد کرده اند.و
- اون از دردهای دلم اینهم از قده زیر چانه ( اون اِز دردا دلُم اینام از بغمه زیر چِلم ):
منظور از قده می تواند اندوه و بغض گلوگیر باشد که معادل "بغمه" و چل به معنای قسمتی از کردن که زیر چانه واقع شده است می باشد. و در کل کنایه از نهایت بدبختی می باشد.
- هرچه خار آید روزی به کار آید
- اینها برای فاطمه لباس نمی شود (اینا واسه فاطی تمون نیمشه)
کاری که می کنی یا موضوعی که به آن مشغولی هیچ نتیجه ی سودمندی برای زندگی ندارد.
- درخت سر دست یانه سبز می شود (درخ سر دسیانه سب می شه)
کنایه از کاری غیر ممکن یا عجیب و غریب.
- مو در برابر طناب قدرت دارد (مو وَر طِناف قوته)
کمک هرچند اندک باشد باز هم به اندازه خودش سودمند است.
- فرزندی ، کسی به کسی نکرد ، اگر طوق طلا به گردنش بیندازی
- زایندگان کنند و فرزندان کشند (زادون کونند آ رودون کشند.)
نتیجه اعمال والدین و اجداد بر آینده فرزندانشان موثر است.
- توبره جویدن (فلانی کون توبره می جود(به ضم جیم و کسر واو) ):
کنایه از نهایت خساست.
- درد لاعلاجی به گربه می گویند خان باجی :
بهترینشان همین است حتی اگر خوب هم نباشد، چاره دیگری نداشته اند.
- دولت در این دست و بازوست
- کلاه زیر پای کسی انداختن:
کسی را دچار مشکل کردن. و از آنجا نشئت میگیرد که اگر کسی سوار الاغ بوده و از عقب الاغ و از میان پاهایش کلاه یا شیئی دیگر پرت می کردند الاغ به شدت رم می کرده و سوار خود خود را به زمین می زده.
- عروس کوچک و بزرگ خرجش یکسان است:
ضرب المثلی بر اساس رابطه مجازی جزء به جای کل می باشد و منظور این است که زحمت یک کار در هر دو حالت فرقی نمی کند.
- خودی ها اگر گوشت های هم را بخورند استخوان های هم را دور نمی ریزند:
خودی بر غریبه ترجیه دارد و این بیانگر اعتقاد مردم بر ازدواج فامیلی مخصوصا دختر عمو و پسر عمو با هم است.
منبع : سایت گیگا پارس
 


یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:اداب,قهدریجان, :: 16:29 :: نويسنده : اکبر جعفرزاده

برخی از اعتقادات قدیم مردم قهدریجان

 

                                    

 

1- گذاشتن دست بر دو طرف چهارچوب درب باعث ایجاد نزاع و دعوا می شود و برای جلوگیری از آن فرد مذکور باید پس از برداشتن دست از چهارچوب، دستانش را به هم بزند.

2- اگر دو دندان بالا و جلویی کودکی قبل از دندان های پایین دربیایید باید کودک را از یک بلندی پایین انداخت بدین ترتیب که چهار پته ی یک بقچه را می گیرند و کودک را از ارتفاع کوتاه مثلا یک متری درون بقچه می اندازند و معتقدند عدم انجام این کار باعث خواهد شد تا کودک بالاخره روزی از پشت بام یا یک بلندی سقوط کند.

3- اگر فردی در راه رفتن مشکل داشته باشد که در گذشته به علت نوع کفش ها پاهای فرد به یکدیگر گیر می کرده (و به اصطلاح عامه تپق می زده)، چند کلوخ در یک چهارراه درست می کرده (در اصطلاح عامه یک کپولی می ساخته) و معتقد بوده اند هر کس که با آن برخورد و خرابش کنند دچار این مشکل می شود و فرد قبلی از آن رهایی می یابد.

4- اعتقادی که بسیار طرفدار دارد چشم خوردن و راه های مبارزه و درمان آن است.از جمله "نمک" و "کجی گربه "( که پوسته صدفی سفید ضخیم و کوچک به اضافه متفرعات تزئینی دیگر است) برای کودکان که آسیب پذیر ترند و برای درمان چشم خوردگی می بایست تکه ای از بند تمبان شخص چشم زننده را گرفته و بر روی آتش بسوزانند تا اثر چشم زدگی خنثی شود.

5- اگر زنانی که آرد برای نان پختن خمیر می کنند روی خمیر را صاف نکنند بچه برادرشان ناقص الخلقه متولد خواهد شد.

6- اعتقادی که در گذشته دور بوده منع اقوام مرده از پختن غذا ابتدا برای چهل روز و بعدا برای فقط هفت روز بوده که در این زمان همسایه ها گاه برای خانواده مرده غذای پختنی می آورده اند.

7- مشاهده مرده توسط زن باردار موجب چشم شوری فرزندش می شود.

8- سفارش زنان به خوردن مرغ سیاه برای پسر دار شدن که معمولا یک پر مرغ را بر بدنش باقی می گذاشتند تا نشانه سیاه بودن مرغ باشد.

9- خری که دارای بینی قرمز رنگ باشد "خر دزه " خوانده می شود و اعتقاد بر آن است که این خر راضی به مرگ خود می باشد تا صاحبش ضرر کند و معمولا افراد از خریدن آن ها پرهیز می کرده اند.

10- زن باردار معمولا یا بی اشتها می شود یا اشتهای زیادی پیدا می کند که در حالت دوم معروف به " تاسه کردن " است و می بایست غذای مورد علاقه وی را مهیا کرد وگرنه پشت بچه سیاه خواهد شد! و معمولا رسم است مادر دختر باردار برای وی غذایی که معمولا کماج است (نوعی شیرینی محلی) می پزد و هم برای دختر می فرستد همچنین مقداری از آن را بین اقوام خودش تقسیم می کند.

11- برای درمان آبریزش بینی از موجودی از دسته بندپایان معروف به خرخاکی استفاده می شده بدین صورت که موجود را له کرده و در بینی قرار می داده اند.

12- برای دل درد از مغز کوبیده هسته آلبالو استفاده می شده که بسیار بد طعم و دارای بوی زننده می باشد.

13- برای درمان زخم ها و دانه های روی بدن از دود فضله چهارپایان بویژه خر ماده استفاده می شده.

14- استفاده از شير خر براى درمان سياه سرفه.

15- به داماد های تازه از طرف مادر عروس پس از اولین مهمانی داماد هفت ظرف غذا (هفت کمایدون) داده می شده که اکنون نیز بعضی خانواده ها پایبند به آن هستند و البته داماد می بایست هنگام پس آوردن ظروف النگو ، انگشتر، سرویس چینی یا ... در یکی از ظروف قرار می داده است.

16- یکی از رسوم که نشان دهنده احترام به نان و برکات خداوند است فرستادن یک یا چند عدد نان خانگی برای زوج در روز پس از ازدواج می باشد

برگرفته از وبلاگ شهر قهدریجان



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

شهر کشاورزان نمونه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ایالات متحده قهدریجان و آدرس gahderejan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 57951
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


نقشه

<-PollName->

<-PollItems->

موس ساعت